نمایش وتبادل امید دردومین سالگرد خیزش انقلابی88

در خیابان های کشور

 

سالروز بیست و دوم خرداد 88 نزدیک است. این روز: روز تداعی معانی تحقیر ملت توسط  وعده های اصلاح طلبان رنگین دینی و متوهمان تحول در ساختار حکومت ایدلوژیک و به خصوص بدترین شان اسلامی و آن هم شیعه است و همین طور روزیست تاریخی برای مردمی که آخرین نگرش خوش بینانه خود را به دین و اساس باورشان به انتخابات آزاد و سالم در رژیم ولی فقیه را یک بار برای همیشه زدودند، کنار نهادندوبا هم سرشار از غروربیداری خودعلیه کل دستگاه استبداددینی قیام کردند.

 طی دو دوره حضور خاتمی در راس دولت که به شکل بی سابقه، پشتیبانی کثیری از مردم به جان آمده را به همراه خود داشت، فرصتی بود که به خصوص جوانان با تشویق و تائیدهای امید بخش خود از مدعیان اصلاحات، آنان را در برابر خلافت مطلق بی دریغ حمایت کردند، فضای چالش مسالمت آمیز با رژیم به وجود آوردند و با جرات بخشی صمیمانه خود از رفرماسیون دینی، اعتماد و باور را به آنان عرضه و هدیه کردند، تا مگر جهت حرکت به سوی بهتر شدن اوضاع را، مصلحین دین بتوانند با اعتماد و اطمینان خاطر بالاتری از پشتیبانی مردم، روند مثبت تحول توسط دولت خاتمی به پیش برده شود و او نیز بتواند از این همبستگی دولت با مردم استفاده و فرصت های طلائی را در جهت ایجاد اندکی تحول در حال و هوای کشور به کاربرد و زمینه های پیشروی آنرا به وجود آورد.

 اما رفرمیسیم مذهبی تقلب کرد، خواست توده ها و جوانان بی قرار را با بی رحمی تمام نادیده گرفت و تنها به خاطر حفظ و نجات نظام اسلامی از بن بست ها، امید رویائی جوانان به اصلاح حکومت دینی را به باد داد، و خود نیز سر آخر در برابر استبداد ولایت فقیه، که به قانون اساسی مظّهر بود و وی هم بدان متکی، سر آخر نا توان تر از پیش و بدون ایجاد اندک تحولی در آن ساختار، مثل همیشه طرف حکومت خدا را گرفت و لنگ انداخت و رفت. البته یادمان باشد که: خاتمی ناگزیر انتخاب بین «بد و بد تر» مردم در مقابل رژیم بود که انتخاب شد! ولی او هرگز میل به تحول جدی نداشت و در نتیجه، اراده استوار مخالفان رژیم را باور نکرد، چه او از ابتداء دولت دینی رامی خواست و هشت سال آگاهانه آغاز تحولات و دگرگونی های ممکن رابه بازی گرفت، متوقف کرد و عقیم ساخت.

 

اما شکست امیداصلاح طلبی در کشور، پایان تقلا های آنان نبود. آنها با همه سرخوردگی، ساز را دوباره از ته اش کوک کردند و به میل و رخصت ولی خود، آن هم جهت بازار گرمی جهانی انتخابات، دوباره پا در انتخابات 22 خرداد سال 88 گذاشتند. آن هم در شرایطی که خود رهبر از پیش، تدوام ریاست احمدی نژاد بر دولت دهم را رسمیت داده بود.

همه ما: ماجرا ها ی تقلب، کشتار، جنایات واز همه بدترسوءاستفاده وابستگان رژیم وتحقیر دوباره آنان ورژیم از مردم را درک کردیم وبه ویژه رو سیاهی های تاریخی دستگاه اسلامی ومتوهمان آنان را بهتر از همیشه شنید یم و دیدیم و در خاطره تاریخ ثبت کردیم.

 

هر دعوت به راهپیمائی در سالگرد دوم فاجعه انتخابات 88 از طرف جنبش ضد استبدادوسرنگونی واصلاحات گرایان سبز و یا هر جریانی که به مقاومت مدنی به شکل مسالمت آمیز آن باور دارد، پسندیده است، وضروری ست که مورد استقبال قرارگیرد. بسیاری با داشتن همه اختلافات جدی با این دو پدیده مزاحم تاریخی و هم سان که هر کدام کپی دیگرست (جنبش اصلاحات با خاتمی) و (جنبش سبز... با کروبی ـ موسوی) باید باآنان برای عبور از رژیم همگام ولی مستقل ماند وهمزمان آن را دعوت کرد به بازبینی فاجعه انتخابات، به ویژه بعد از روزهای 25  و 30 خرداد و تداوم تلخ این جنایات را که حکومت اسلامی ببار آورده است. شاید قیام بزرگ اعراب و خواست شان، درسی باشد به کل جنبش اصلاحات و جنبش سبز! تاآنان ببینند، در هیچ کدام از کشورهای عربی محور اعتراضات گسترده مردمی آنها، خواست مذهبی و یا گرایش به حکومت اسلامی ایران نداشته است و این هشداریست برای عاقلان.

رژیم اسلامی و ولایت خونخوارش کمترین فرصت باز سازی خود و تخدیر دوباره شعور مردم به پاخاسته را دارد. نزاع گرگ ها، دیوها و روباه های مکار، ناشی از خروش و بیداری توده ای ست که خواب از چشم همه شان را ربوده وآنان رابه جان هم انداخته است. این رژیم ونان خوران اش استعداد بسیار زیادی برای کشتار، جنایات و تباهی مردم و نابودی کشور برای حفظ ثروت و قدرت خود دارند. معروف است که می گویند: زمانی که به قاطر در شیب های تند فشار بیاید،  جلواش باشی گازت می گیرد و درعقب اش باشی لگد ت می زند! در نتیجه باید پرهیز داشت از دعوت به خشونت وکشتار خویش توسط قتالان اش. وزن بالای حضور مردم در خیابان ها، خود پوشش مهمی ست که دست قهر رژیم را کوتاه می کند.

 

شاید در گذشته تصورش می رفت که بی آبروئی رژیم در دید عمومی به حد کافی، روشن و آگاهانه نشده است و بهتر می بود که: شناخت کامل رژیم ادامه یابد، تعمیق درد نان و آزادی مردم غیرقابل تحمل تر شود و گستردگی کثافات دستگاه خلافت، بیشتر و بیشتر چنان برای توده ها شناخته شود، تا آنان خود به پا برخیزند. و این نظردرست؛ تا آنها نه دوباره همچون طالبان ها بتوانند، بقا و حضور خود را از متوهمین ساده لوح مذهبی مجددن تغذیه کنند! اما حالا چه؟

 رژیم در راس رهبری و رئیس دولت اش، چهره وواقعیت گندیدگی، تعفن وفسادخودرانشان مردم بیدارمان داد. همگان به وضوح دیدندکه منبع سر راست آلودگی، خشونت، بی قانونی و بی ارزشی خود دستگاه ولی فقیه ودولت اش است. در کشور ما تمام کارگران و زحمت کشان، دانشجویان  و جوانان بیکار، اقشارمختلف زنان، ملیت ها، اقلیت های مذهبی، فرهنگیان و...همه از ستم وتحقیرجلادان اسلامی به جان آمده اند. به راستی عصر آزادی از جبر و جنون حکومت دینی فرا رسیده است.

 آنان که به آینده ای دیگر و زندگی ای بهتر و سرنوشتی متفاوت از آنچه در این سی و دو سال با این دستان خالی تجربه کرده اند، باور دارند وهم چنین برای گرامیداشت خون های ریخته، شخصیت های در هم شکسته و آمال بر باد رفته هر کدام از آنان، خودراوظیفه مند می بینند ودرهمبستگی با اهداف قربانیان وهمدردی بابازماندگان شان بوده و می باشند، حتمن در دومین سالگرد روزهای22  23 25 و30 خردادخیزش افتخارآمیز بزرگ توده ای، دگر بار وتا هرزمان که لازم باشد شرکت خواهند کرد. رمز پیروزی پیگیر و سلاح و صلاح ما برای آینده: همبستگی، هوشیاری، بردباری انقلابی، اتحاد طبقاتی ـ اجتماعی تعمیق تشکل های صنفی و مدنی خودو تقویت دید شدیدتر انتقادی نسبت به دعاوی مدعیان رنگین، در مرحله عبور از ولایت اسلامی در جنبش ضد استبدادی ست.              

 

بهنام ـ 19 خرداد 1390